شیرینی موفقیت مرد روزهای سخت
دانیال ـ م وقتی به زندان افتاد ۳۶ ساله بود و متاهل. او تا قبل از آن به عنوان مردی محترم و کارمندی سختکوش و موفق شناخته می شد اما نتوانست در برابر فشارهای زندگی طاقت بیاورد و مشکلات مانند سیلی او را از مسیر اصلی اش خارج کرد. دانیال که حالا ۴۷ ساله است می گوید: من در حسابداری یک شرکت بزرگ کار می کردم و عاشق زندگی ام بودم.
در زندگی هیچ وقت خطایی انجام نداده بودم تا این که گرفتار یک کلاهبردار شدم و تمام پس اندازم را به او داده بودم تا ماهانه به من سود بدهد. دو سه ماه اول به وعده اش عمل کرد اما بعد از آن فراری شد و هنوز هم دستگیر نشده است. من برای این که به او پول بدهم خانه ای را که با زحمت خریده و بابتش بدهی داشتم فروخته بودم. بعد از آن اتفاق همسرم سکته کرد و سخت بیمار شد، هزینه درمان او روی دوشم سنگینی می کرد و درآمدم آنقدر نبود که هم کرایه خانه و خرج روزمره زندگی را بدهم، هم به پسرم رسیدگی کنم و هم برای درمان زنم به مشکل برنخورم. کم کم به فکر اختلاس افتادم و این کار را انجام دادم. ۳ ماه از حساب های شرکت با سندسازی پول برداشتم تا این که ماه چهارم دستم رو شد و به زندان افتادم.
بعد از آن همسر دانیال تصمیم گرفت از شوهرش طلاق بگیرد. زندانی سابق توضیح می دهد: همه از من رو برگردانده بودند، پدرم، همسرم و تمام دوستان صمیمی ام. از زندان به هر کسی تلفن می زدم جوابم را نمی داد.
دانیال در طول ۴ سالی که در حبس بود سعی کرد رابطه اش را با همسرش بازسازی کند. او چند بار به دادگاه خانواده فراخوانده شد و هر دفعه با طلاق مخالفت کرد. دانیال می گوید:در همان رفت و آمدها به دادگاه خانواده بود که توانستم همسرم را قانع کنم من خلافکار حرفه ای نیستم و به خاطر حفظ زندگی ام دست به آن کار زدم.
پس از آن همسر دانیال منتظر آزادی شوهرش ماند. مرد میانسال ادامه می دهد:بیرون که آمدم پسرم برای خودش مردی شده بود. او اوایل از من فاصله می گرفت اما توانستم رابطه ام را با وی بازسازی کنم. مشکل اصلی من بیکاری ام بود .هیچ شرکت و اداره ای مرا نمی پذیرفت طبیعی هم بود.
۳ ماه از آزادی دانیال گذشته بود که او تصمیم گرفت خودش برای خودش کارآفرینی کند: فلافل فروشی. برای من که هیچ سرمایه ای نداشتم این بهترین راه چاره بود. به چند ساندویچی فلافل آماده می فروختم بعد کارم به جایی رسید که سفارش سالاد، بندری، کتلت، کوکو و خوردنی هایی مثل آن را هم گرفتم. همسرم در تمام این مدت کمکم می کرد. من به غیر از حسابداری فقط آشپزی بلد بودم و همیشه من در خانه غذا می پختم، از همین هنرم برای کسب درآمد استفاده کردم و موفق شدم.
دانیال خیلی زود کارش را توسعه داد. او با چند شرکت و مدرسه غیرانتفاعی صحبت کرد و برای دانش آموزان و کارمندان ناهار تهیه می کرد. او می گوید: درآمدم خوب شده بود آنقدر که از پس کرایه خانه برمی آمدم و مشکل دیگری هم نداشتم البته این را هم بگویم که بیماری همسرم بهبود یافته بود و دیگر به آن داروهای گران قیمت نیازی نداشت
.مرد میانسال بعد از مدتی به این فکر افتاد که به صورت رسمی کترینگ تاسیس کند. همسر او کارهای اخذ جواز را انجام داد و زن و شوهر در زیرزمینی که اجاره کرده بودند دست به کار شدند. دانیال می گوید: برای اجاره آن زیرزمین خانه مان را پس دادیم و مدتی در منزل مادر من و پدر همسرم ماندیم اما وقتی کارها سامان گرفت توانستیم بار دیگر برای خودمان خانه ای اجاره کنیم.
دانیال در این ۷ سال کارش را توسعه داده و مغازه ای را برای خودش خریده و تبدیل به یک ساندویچ فروش موفق شده است. او می گوید: این موفقیت را به خاطر لطف خدا، همکاری همسرم و پشتکار خودم می دانم.
دیدگاهتان را بنویسید