موفقیت در سایه امید
این داستان در مورد یک کودک سرطانی است که توانست با امید و روحیه به زندگی خود ادامه دهد و با همین امید به زندگی به یک انسان موفق تبدیل شود.
امیر رضای ۱۸ ساله که از سال ۱۳۸۸ تا کنون قطع درمان شده یکی از فرزندان بهبود یافته محک است که امروز دانشجوی رشته نقشه کشی صنعتی است.
وقتی امیر رضا دو ماهه بود پزشکان متوجه بیماری سرطان از نوع تومور ویلمز شدند و بلافاصله تحت درمان قرار گرفت و پس از مدتی قطع درمان شد. تا اینکه در ۱۳ سالگی پس از یک دوره سرما خوردگی طولانی مشخص می شود که وی به سرطان ریه مبتلا شده است و به این ترتیب یک دوره جدید درمان برای او آغاز میشود. در تمام این دوران مادر امیر رضا سعی میکند که بیماریاش را از او پنهان کند تا اینکه یک روز او به مادرش میگوید: «من میدانم سرطان دارم و باید با این بیماری مبارزه کنم.»
امیررضا از روزهای پر از شیطنت در بیمارستان محک میگوید: «در محک همیشه مشغول تفریح و بازی بودم. اگر چه روزهای اول برایم روزهای سختی بود اما پس از آن موفق شدم در محک دوستان زیادی پیدا کنم. یکی از به یاد ماندنیترین خاطراتم روزی است که به عنوان لوک خوش شانس در سیرک آلمانی در محک نقش بازی کردم.»
او می گوید که همیشه در محک شادتر از خانه بوده چون مثل یک شازده کوچولو هر وقت هر چه میخواست برایش فراهم میشد و اینجا فرمانروایی می کرد. عاشق ته چین و سیب زمینی سرخ کرده است و در محک همیشه داوطلبان بخش مددکاری خوشمزهترین ته چین و سیب زمینی سرخ کرده را برایش درست می کردند.
امیررضا علاقه بسیار زیادی به کارهای الکترونیکی دارد و یک روز برای کمدش دزدگیر ساخت تا به جز خودش کسی نتواند در کمدش را باز کند.
امیر رضا فرزند بهبود یافته محک به دوستان کوچکش که او را به یاد چند سال پیش خودش می اندازند می گوید: «بیماری سرطان هم یکی از اتفاقاتی است که ممکن است در زندگی هر کسی بیفتد و فقط باید که روحیه خود را حفظ کرده و با تمام قوا به جنگ این بیماری رفت»
دیدگاهتان را بنویسید