نقش مهم زن در کانون خانواده

مقدمه:
اگر افراد همراه با تربیت الهى به آرامش روحى دست یابند، طبعا جامعه را به سوى آرامش روحى، سوق خواهند داد. در چنین محیطى حقوق افراد، محفوظ خواهد بود؛ حریم انسانها مورد تجاوز قرار نخواهد گرفت و هر کس مىداند که باید در محدوده خود حرکت کند.
کوچکترین واحد اجتماعى
«خانواده» کوچکترین شکل یک جامعه است که از دو رکن اساسى (زن و شوهر) تشکیل شده است.
اگر این دو رکن، آرامش درونى داشته باشند، خانواده، محلى أمن براى تربیت فرزندان خواهد بود. اگر هر کدام به وظایف شرعى و عرفى خود عمل نمایند و زندگى را بر اساس فداکارى و گذشت بنا کنند، باصفاترین خانواده را خواهند داشت. اما اگر هوا و هوس بر زندگى، حاکم شد و انسان «بایدها» و «نبایدها»، «شایدها» و «نشایدها» را به بازى گرفت و خواستههاى نفسانى خود را ملاک عمل، قرار داد، به موجودى خطرناک تبدیل مىشود. و امروز، ریشه بسیارى از اختلافات خانوادگى و گروهى، چیزى جز بىتوجهى به این ضرورتها نیست.
آنچه اینک، پیش روى شماست، بررسى کوتاهى است که در راستاى این مهم انجام شده است.
زن دارى
زن که یک رکن اساسى زندگى است، در راستاى حقوق و موازینى که ریشه در فطرت و طبیعت انسان دارد، پس از ازدواج، تحت سرپرستى و حمایت شوهر قرار مىگیرد. او شریک زندگى و انیس مرد مىگردد؛ وى موجودى ظریف و نیازمند محبت است.
بزرگترین رمز موفقیت زندارى اظهار علاقه و محبت به اوست. این ابراز محبت، حتما باید به طور مستقیم با لفظ و اشاره همراه باشد، چرا که بر اساس اصول ثابت شده روانشناسى، الفاظ و اشارات، در این راستا نقش حساس و کارسازى به عهده دارند و بهترین وسیله براى نمایش و انتقال احساسات قلبى انسان هستند. نکته دیگر اینکه رفتار مرد باید ناقض این اظهار علاقه نباشد، بلکه کردارش تأیید کننده بیان محبتآمیز او باشد. نتیجه چنین ابراز محبتى دلگرمى به زندگى، نشاط همیشگى و وفادارى به شوهر است.
امروزه، بسیارى از بیماریهاى روحى که گریبانگیر زنان شده است، به علت عدم تأمین محبت از ناحیه شوهر است، زیرا دخترى که در خانه پدر از محبت بسیار و بىشائبه پدر و مادر، برخوردار بوده است و اکنون به زندگى مشترک با شوهر روى آورده است، مىخواهد که شوهرش به تنهایى، تمام آن محبتها را جبران کند. اگر مردى به این امر مهم توجه نکند و در محیط زندگى، علاقهاش به قنارى، آلبوم عکس، و وسایل سرگرمى خویش، بیش از علاقهمندى به همسرش باشد، چه اثر ناگوارى در روحیه لطیف او خواهد داشت؟ آیا چنین مردى، به دست خود، تخم کینه و اختلاف را در کانون گرم خانواده خویش نگاشته است؟ آیا او فرزندان معصوم خود را به دست خویش به ورطه کمبودها، حقارتها و عقبماندگیها نکشانده است؟ آیا …
قرآن، علاقه و آرامش بین زن و مرد را از آیات خود دانسته، مىفرماید:
«و مِن آیاته أن خَلَقَ لکم مِن اَنْفسِکُم ازواجا لِتسکُنُوا الیها و جعل بَینَکُم مَوّدَهً و رَحمه اِنَّ فى ذلک لآیاتٍ لقومٍ یتفکّرون»(1)
از نشانههاى او اینکه براى شما جفتهایى از خودتان آفرید تا با آنها آرامش بگیرید و بین شما دوستى و رحمت قرار داد، همانا در این امر، نشانههایى است براى کسانى که تفکر کنند.
شوهردارى
زن به وسیله قدرتى که خداوند در وجودش قرار داده، مىتواند از طریق نفوذ در قلب مرد و محبت به او، به زندگى آرامش دهد. او مىتواند بهترین مونس و غمخوار مرد باشد، تا مرد در کنار او آرام گیرد و اندوه و ناگوارى زندگى را از یاد ببرد.
یک زن و به عبارتى یک همسر و ندیم خوب، کسى است که با کلام و با رفتار حساب شدهاش، همراه با دلسوزى و عشق، قلب مرد را تسخیر و همفکرى و غمخوارى خویش را در عمل، نشان دهد. بهترین و ظریفترین هنر زن این است که، بتواند خواستههاى مشروع همسرش را در نوع رفتار، غذا، لباس، مهماندارى و استراحت به دست آورد و روابطش را با شوهر، بر اساس آن شکل دهد.
پس نتیجه مىگیریم، همسرى که در روابط زناشویى و صحنههاى گوناگون زندگى، کردارش را به گونهاى هنرمندانه در راستاى آرامش شوهر و فرزندانش قرار دهد، بسیار باارزش است. تأکیدات فراوانى در این خصوص در دستورات دینى به چشم مىخورد؛ از جمله، روایت زیر که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است:
«خَیرُ نِسائکم، الّتى اِذا نَظَرَ الیها زوجُها سَرّتُه و إِذا اَمَرها، اَطاعَتهُ و اذا غاب حَفَظَتهُ فى نفسها و مالِهِ»(3)
«بهترین زنان شما آن است که هنگامى که شوهرش به او نگاه کند او را خوشحال کند و آن گاه که به او دستورى دهد اطاعتش کند و هنگامى که شوهرش نیست از خود و مال و ثروت شوهر مراقبت کند.»
تفاوتهاى زن و مرد
استعدادهاى زن و مرد و نوع حقوق و وظایفى که نظام خلقت به عهده آنان گذارده، یکسان نیست. علاوه بر تفاوت جسمى که بین زن و مرد است، در بعد روانى و احساسى نیز شاهد تفاوتهاى قابل توجهى میان آن دو هستیم. به مواردى از تمایز یاد شده مىتوان اشاره نمود:
مرد بنده شهوت خویشتن است و زن در بند محبت مرد. مرد مىخواهد شخص زن را داشته باشد و زن مىخواهد دل مرد را مسخر کند، و از راه دل بر او مسلط شود. مرد مىخواهد زن را بگیرد و زن مىخواهد او را بگیرد. زن، از مرد شجاعت و دلیرى مىخواهد و مرد از زن زیبایى و دلبرى. زن بیش از مرد قادر است بر شهوت خود مسلط گردد. شهوت مرد، ابتدایى و تهاجمى است و شهوت زن انفعالى و تحریکى. مرد، دلش مىخواهد هر روز به همان حالت همیشگى، باقى بماند، اما یک زن همیشه مىخواهد موجود تازهاى باشد و هر صبح با قیافه تازهترى از بستر خویش برخیزد.
بهترین جملهاى که یک مرد مىتواند به زنش بگوید، این جمله است:
«عزیزم! تو را دوست دارم.»
زیباترین جملهاى که یک زن مىتواند به شوهرش بگوید، این جمله است:
«من به تو افتخار مىکنم»
خوشبختى، براى یک زن یعنى به دست آوردن قلب یک مرد و نگاهدارى او براى تمام عمر.(4)
با این تفاوتها مىتوان فهمید که زن، موجودى است نیازمند به محبت و دوستى از طرف مرد، و داراى لطافتى که احتیاج به مراقبت و مواظبت همراه با ظرافت دارد.
دیدگاهتان را بنویسید