زنان قهرمان

#زنان
زنـــــــان قهـرمـــــان
مقدمه
معمولاً زنانی که در دنیای #کسب_و_کار مردانه در جستجوی موفقیت هستند، تلاش می کنند ثابت کنند که ذهن تیز و روشنی دارند و میتوانند کارها را تا به آخر دنبال کنند و از نظر عاطفی و مالی مستقل باشند.
مسائل شان را با پدر و خویشاوندان مذکر خود در میان می گذارند.
آنها الگوها و مربیانی را انتخاب می کنند که یا مرد هستند یا زنانی هستند که با مردان #هم_ذات_پنداری می کنند و برای هوش و هدفمندی و بلندپروازی آن ها ارزش قائل هستند و به آنها احساس امنیت، جهت و موفقیت می بخشند.
برای این گونه زنان، همه چیز به انجام دادن کار، بالا رفتن از نردبان تحصیلی یا شغلی، #کسب_اعتبار، مقام، برابری مالی و احساسی قدرت در دنیا ختم می شود. برای قهرمان زن، این تجربه کسب اعتبار و قدرت، هیجان انگیز است
و به طور کامل از سوی جامعه -جامعه ای که نهایت ارزشی را به کاری که انجام می شود میدهد- حمایت می شود.
در جامعه امروز، هر چیزی کمتر از انجام دادن «کار مهم در دنیا» فاقد ارزش ذاتی است.
سفر زن قهرمان
قهرمان زن زره خود را میپوشد، شمشیرش را برمی دارد، سریع ترین اسب خود را انتخاب می کند و راهی میدان نبرد می شود. سپس گنج خود را پیدا می کند: مدرکی پیشرفته، مقامى در شرکت، پول، اقتدار و اعتبار.
مردان لبخند میزنند و عضویت او در باشگاه خود، خوشامد میگویند.
پس از یک دوره تماشای منظرہ از بالا و لذت برد زن از آن، اداره کردن همه چیز، از جمله کار و بچه ها، ممکن است این احساسی در زن به وجود بیاید که «خب، بالاخره رسیدم. حالا نوبت چیست؟»
اینک او دنبال مانع بعدی می گردد تا از روی آن بپرد، درپی ترفیع بعدی میرود، در رویداد اجتماعی بعدی شرکت می کند و هر لحظه از اوقات فراغت خود را با انجام دادن کاری پر می کند.
او نمیداند چطور توقف کند یا نه بگوید و از فکر ناراحت کردن هر کسی که به او نیاز دارد نیز احساس گناه می کند.
کسب موفقیت برای او به صورت اعتیاد درآمده است و قدرتی که تازه به دست آورده با «سرمستی» باورنکردنی همراه است.
سرنوشت زنان قهرمان
اغلب اوقات در این مرحله است که زن قهرمان با خود احساسی ناهماهنگی می کند، ممکن است مبتلا به بیماری جسمی شود یا تصادف کند.
او کم کم میپرسد «همه این ها به چه درد می خورد؟ من همه چیز به دست آورده ام اما احساس پوچی می کنم. چرا این قدر احساس تنهایی و بیچارگی می کنم؟ چرا احساسی خیانت می کنم؟ چه چیزی را از دست دادهام؟»
این زن قهرمان برای طرد مفاهیم منفی نسبت داده شده به زنانگی دچار عدم تعادلی با خودش می شود که او را هراسان و دل شکسته باقی می گذارد.
او آموخته است که چطور کارها را به طور منطقی و کارآمد انجام دهد؛ اما سلامتی، رؤیاها و شهود خود را در این راه فدا کرده است.
در حقیقت، آنچه او از دست داده، #رابطه_عمیق با طبیعت زنانه خود است. در این زمان، خرد جسمانی حساسیت خود را از دست می دهد، برای خانواده و طرحهای خلاق خود وقت ندارد و دوستی های عمیق با زنان دیگر را از دست داده است.
به انگیزه شان دقت میکنند، بعضی ها به سختی می توانند بخشی از وجود خود را به عنوان وجود خویش بشناسند. بنابراین احساسی از پریشانی بر آنها غالب می شود.
زن فیلمساز حدودا چهل سالهای می گوید: «وقتی به درون خود نگاه می کنم متوجه نمی شوم چه کسی آنجاست. تنها چیزی که از آن مطمئنم این است که میل دارم به تمامی قلبم دسترسی یابم و تنها چیزی که می توانم به آن اعتماد کنم بدنم است.»
مشکل این زنان این است که آنها به اندازه کافی در مسیری که به سوی رهایی می رود سفر نکرده اند.
آنها یاد گرفته اند که چطور براساسی #الگوی_مردانه موفق باشند، اما این الگو به تنهایی، نیاز آنان را برای اینکه شخصی کاملی باشند برطرف نمی کند.
زنی که تصمیم می گیرد برای به دست آوردن #احساس_ارزش_و_کسب_موفقیت طبق قواعد دیگران بازی کند، در همان آغاز کار «راه را اشتباه انتخاب کرده است».
نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید…
دیدگاهتان را بنویسید