با تکنیک های NLP ، آهنربای جذب پول و ثروت شوید

با تکنیک های NLP ، آهنربای جذب پول و ثروت شوید
مقدمه
“به نظر شما چرا بسیاری از مردم از پیشرفت و بهبود وضع مالی خودشان و داشتن زندگی راحت باز می مانند؟”
باید اینگونه پاسخ داد که بیشتر مردم بر این نگرش تمرکز می کنند که موفقیت مالی امری غیرممکن است.
این افراد در حیطه ضمیرهوشیار خود فکر می کنند که برای رسیدن به اهدافشان قادرند هرکاری را انجام دهند؛ ولی بخش ناخودآگاه مغزشان به این موفقیت ها اعتقاد ندارد؛
درواقع هر اندازه شخص از بخش ناخودآگاه مغزش بیشتر پیروی کند، موانع بیشتری در زندگی روزانه اش پدید خواهد امد؛ و این همان کاری است که ذهن ما هر روز انجام می دهد!
اینگونه باورها موانعی را ایجاد می کنند و همین موانع، در مسیر دستیابی به ثروت، شخص را دچار مشکل خواهد کرد. این نوع افکار، مردم را محدود می کند؛ در نتیجه، این افراد پاسخ را در خارج از وجود خویش جست و جو خواهند کرد.
از قربانی بودن دست بردار
اگر شما از نظر ذهنی در وضعیت مناسبی قرار بگیرید و از تنش، نگرانی و عصبانیت دور باشید، آنگاه راحت تر می توانید در زندگیتان پیشرفت کنید.
اولین قدم برای کمک به هر فرد آن است که ماهیت مشکلاتش را برای وی آشکار کنید؛
مثلا شخصی را تصور کنید که پدر و مادرش در تمام طول عمر در فقر و بی پولی دست و پا زده اند.
به همین خاطر، این فرد نیز در ضمیر ناهوشیار خود درگیر چنین وضعیتی بوده اند. شاید هم والدینش مدام به او تلقین کنند که او نمی تواند زندگی مرفهی را برای خویش بسازد.
در بیشتر موارد، کودکان در سال های اولیه زندگی خود قربانی این مشکل می شوند، چون فقر و بی پولی از همان کودکی در ذهن آنان حک می شود.
در ” NLP ” این گونه باورهای محدود کننده اولین گام برای رفع این مشکل است.
هرگاه شما به نقش و باورهای ضمیر ناهوشیارتان پی بردید، آن گاه می توانید برای از بین بردن موانع، از روش های مختلف NLP استفاده کنید و به خودتان اجازه دهید که از امکانات و فرصت های دستیابی به ثروت و نعمات زندگی برخوردار شوید.
حال چه باید کرد؟
در زندگی، پیش از هر چیز، به دقت درباره خواسته ها، آرزوها و راه های رسیدن به آن ها بیندیشید؛ همواره از خود بپرسید: “چگونه می توانم به خواسته هایم برسم؟”
با یادآوری خواسته هایتان بی شک احساس بسیار خوبی به شما دست می دهد؛ ولی در این حالت، تمامی چارچوب های ضمیر هوشیار و ناهشیار شما درباره ثروت و کامیابی گسترش پیدا می کنند.
مثال: سال ها پیش تعدادی ویتنامی به ایالات متحده مهاجرت کردند؛
اما بیشترمردم آمریکا از امکانات و خدماتی که دولت در اختیار آنان قرار می داد ناراضی بودند.
ولی، نکته عجیبی در این ماجرا وجود داشت. بیشتر ویتنامی هایی راه یافته به دنیای تجارت به موفقیت های چشم گیری دست می یافتند؛ اما چرا؟!
مردم ویتنام از کشوری آمده بودند که در صورت اشتباه کردن، فرصت بسیار کمی برای جبران به آن ها داده می شد.
آن ها در ایالات متحده در تنگنا و بدترین حالت ممکن قرار داشتند. در این شرایط این مهاجران به صورت دو یا سه خانواده در زیر یک سقف با یکدیگر زندگی کردند.
در عین حال، با انجام دادن مشاغل دشوار و کم درآمد، دارایی خود را روی هم می گذاشتند؛ در نتیجه می توانستند در مدت کمی، با این پول ها تجارتی برای خود به راه بیندازند.
از طرف دیگر، تمام اعضای خانواده ها در کنار یکدیگر، به این تجارت رونق بخشیدند و به همین خاطر آنها نیازی به استخدام نیروی کار نداشتند.
درواقع، پس از گذشت مدتی، با سود حاصل از تجارب خود، ملکی را خریداری می کردند و در ادامه نیز به خرید املاک بیشتری پرداختند.
برای این مردم، موفقیت همان اثبات و تاکید بر امکانات موجود بود.
برای آن ها هر چیزی امکان داشت و به همین خاطر، برای دستیابی به اهداف بلندمدتشان، رنج و سختی کوتاه مدت را به جان می خریدند؛ بنابراین خواستن توانستن است.
صبر، یک هدیه الهی است
از نظر بیشتر مردم آلمان، پس انداز کردن پول برای خرید اجناس بزرگ و گران قیمت و پرداخت نقدی هزینه آنها کاری مرسوم است.
در این کشور، تنها بدهی مردم پول رهن منزل یا بدهی آن ها برای اتومبیلشان است.
این افراد پس از خرید کالای مورد نظرشان، بلافاصله برای خرید کالای بعدی خود شروع به پس انداز کردن می کنند و به هیچ وجه از کنار گذاشتن پول برای خرید کالای مورد نظر خود احساس نارضایتی نمی کنند.
این مردم به جای آنکه انرژی شان را صرف چگونگی رسیدن به هدف کنند، با صبر و تامل در انتظار رسیدن به هدف خویش می مانند.
بی نیازی واقعی کجاست؟
اغلب مردم نگران میزان درآمد خود هستند.
اگر درآمد سالانه فردی، یک میلیون دلار باشد یا حتی پانزده هزار دلار، در هر دو حالت، او خواهان کسب درآمد بیشتر است؛ چون مردم هیچ گاه از میزان درآمدشان راضی نیستند!
درواقع، تنها یک چیز را نمی توان به زور از انسان گرفت و آن “نگرش و بینش فرد به زندگی” است.
آیا پول معیار ارزش انسان است؟
هنگامی که شخص از مقایسه کردن و قضاوت درباره خود و دیگران دست برمی دارد، کم کم متوجه تغییراتی شگرف در زندگی اش می شود؛ چون زندگی را از دریچه چشمان خود می بیند.
به این ترتیب،دیگران فرصت شناخت خویش را از او نمی گیرند. در این زمان، این شخص به جای دیدن نکات منفی و نداشته هایش، متوجه توانایی ها و امتیازات خویش می شود. آن گاه تلاش می کند که جنبه های مثبت وجودش را تقویت کرده و جنبه های منفی خویش را از بین ببرد.
و در انتها، ما هم با شناخت بهتر خود می توانیم به سرچشمه خوشبختی نهفته در وجودمان دست پیدا کنیم.
این شناخت به ما در درک جهان خارج کمک می کند؛
در نتیجه، ما موانع و مشکلات موجود را راحت تر از سر راه خود برمی داریم. آن گاه می توانیم به خواسته های خود در زندگی، از جمله بهره مندی از زندگی مملو از رفاه و آسایش دست پیدا کنیم.
نظران و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید…
دیدگاهتان را بنویسید