۷ فرمان به ضمیر ناخودآگاه برای افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس!

عزت نفس یعنی چقدر افراد برای خود احترام قائلند، چقدر نسبت به خود احساس غرور می کنند، و به نظرشان چقدر ارزشمندند. در اینجا هفت فرمان برای ضمیر ناخودآگاه بیان می کنم که برای افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس شما موثر است.
۱٫ در هر حال به خدا اعتماد کن.
می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود. او حرکت کرد و به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد. سقوط همچنان ادامه داشت. حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود. در آن لحظات سنگین سکوت، چاره ای نداشت جز اینکه فریاد بزند.
خدایا کمکم کن”. ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟
– نجاتم بده.
– پس آن طناب دور کمرت را ببر
برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت!!
با تمام وجود به خدا اعتماد کنید. او هیچگاه شما را رها نخواهد کرد.
۲٫ هر کاری پاداش دارد و کار منظم پاداش مضاعف دارد.
نظم و انضباط نه تنها از رازهای پیروزی مردان بزرگ میباشد، بلکه کاخ بلند آفرینش روی آن استوار شده است. اگر منظومه شمسی برقرار است و سیارات دور آن میگردند و کوچکترین خللی در طی قرون در آن رخ نداده است؛ از این نظر است که بنیاد آفرینش آن را نظم و محاسبه تشکیل داده است.
در تمام مظاهر هستی، از بزرگترین موجودات تا کوچکترین آنها یعنی اتم، نظم و دقت به کار رفته است. نظمی که بر بزرگترین منظومههای جهان حکومت میکند، بر اتم نیز حکمفرماست.
هر اتم دارای هسته مرکزی به نام پروتون است و الکترونها مانند اقمار و سیارات با ترتیب دور هسته مرکزی خود میگردند.
۳٫ مراقب چراغ قرمزهای زندگی باش.
خطا کردن یک کار انسانی است اما تکرار آن یک کار احمقانه است.
شخصیت زیبای یک انسان رابطه مستقیم با عملکرد و رفتار او دارد انسان هایی که شخصیتی عالی و اعتماد به نفس خوبی دارند معمولاً تمایلی به انجام عمل خلاف از خود نشان نمی دهند و لذا مجبور به عذرخواهی به خاطر خلاف نمی شوند انجام هر عمل خلافی منجر به تخریب شخصیت فرد خلاف کار می شود. مثلاً وقتی که کسی از چراغ قرمز عبور می کند و توسط پلیس متوقف می شود و شروع به عذرخواهی می کند تمام شخصیتش زیر سوال می رود و اعتماد به نفسش خدشه دار می شود. شما انسان زیبایی که متحول شده اید و باور عالی از خود دارید و شخصیت زیبای انسانی خود را خوب درک کرده اید و به سازندگی بنای باورهای خود مشغولید حتی اگر نیمه های شب که خیابان خلوت است و حتی پلیسی هم نیست آنجا که به چراغ قرمز می رسید توقف می کنید و می ایستید تا چراغ سبز شود نه به خاطر پلیس و یا دیگران بلکه به خاطر نفس شخصیت زیبای درون خودتان. شما خوب می دانید که ضمیر ناخودآگاه نسبت به چراغ قرمز شرطی شده است و اگر شما چراغ قرمزرا رد کنید و نایستید او شما را بی شخصیت قلمداد کرده و به بنای اعتماد به نفس شما آسیب وارد می کند. به هرحال شما با اشراف بر این حقیقت همواره مراقب هستید تا کاری نکنید که آن ضمیر حرکت نادرستی در ساختن بنای باورها و شخصیت شما انجام دهد در این جا خالی از لطف نیست که توجه شما را به حدیثی جلب کنیم که میفرمایند:
بپرهیزید از انجام هر معصیتی در خلوت های خودتان زیرا او که شاهد است، حاکم است.
معنای این حدیث این است که در دنیای انسان، خلوتی وجود ندارد همه جا خدای رحمان حضور دارد و بر اعمال و ر فتار ما شاهد است و در عین حال اوست که در نهایت حکم می کند و پایان کارهای بد به دست اوست عین سیستم نظارت و اجرای درون انسان هم همینگونه است. به این معنا که ضمیر ناخودآگاه که سازنده باور، روحیه وسلامت و بیماری انسان هاست در هر لحظه در وجود شما نظارت فعال دارد و هرگز از شما جدا نمی شود. بنابر این ای انسان، آگاه باش که تمام شخصیت و باورهای تو را در هر لحظه ضمیر ناخودآگاه تو می سازد که برتمام اندیشه ها و عملکرد تو واقف و آگاه است و اشراف کامل دارد.
مراقب او باش تا او مراقب خوشبختی و سعادت و سلامتی تو باشد.
۴٫ اول به اولویتهای مهم زندگی ات بپرداز.
همه ی ما در طول هفته به فعالیت های متعددی دست می زنیم که از نظر میزان اهمیتی که دارند با هم متفاوت هستند، برخی از این کارها مستقیم و برخی هم به طور غیرمستقیم در نیل به اهداف ما مؤثر می باشند و بعضی دیگر هیچ گونه ارتباطی با هدفهای ما ندارند، یعنی فقط برای اینکه کاری بکنیم، آنها را انجام داده ایم.
برای اینکه بهتر بتوانیم کارها و فعالیت های خود را اولویت بندی کنیم، پیشنهاد می کنیم آن ها را به چهار دسته تقسیم بندی نماییم.
اولویت بندی کارها
الف)کارهایی که با اهمیت و اضطراری(فوری) هستند:
در این طبقه کارهایی قرار می گیرند که هم نیازمند یک اقدام فوری هستند و هم دارای نتایج حائز اهمیتی می باشند. بحرانها و مشکلات شخصی و خانوادگی از این طبقه هستند، با کارهایی که در این دسته قرار می گیرند مجبوریم کنار بیاییم و گرنه عوارض آنها گریبان ما را می گیرد. البته باید توجه جدی داشته باشیم که نباید بگذاریم همه همت و تلاش ما صرف این گونه امور شوند وگرنه هر روز با بحران جدیدی روبه رو خواهیم شد و دیگر فرصتی برای سایر کارها باقی نمی ماند. بیماری ناگهانی یکی از اعضای خانواده، تغییر ناگهانی امتحان پایان سال و ترم و تصادف های خودرو، از این دسته هستند.
ب)کارهایی که فوری و اضطراری نیستند، اما مهم هستند:
فعالیتها و کارهایی که در این طبقه قرار می گیرند به هدف ها، رسالت و نقشهای زندگی مربوط می شوند، اما مجبور نیستیم همین حالا و با فوریت آنها را انجام دهیم، اما در هر حال لازم است آنها را انجام دهیم، ادامه تحصیل، ورزش کردن برای سلامتی، یاد گرفتن کار با رایانه، رفتن به یک رستوران یا سینما با همسر خود، خرید لباس یا کتاب غیردرسی و از این قبیل امور.
نکته: اگر ما برای این کارها بیشتر وقت بگذاریم و برای آنها هزینه کنیم کمتر دچار بحرانهای قسمت اول می شویم.
ج)کارهایی که فوری و اضطراری هستند، اما مهم نیستند:
این قبیل امور فوری و اضطراری هستند، اما مهم نیستند و محتوای این قسمت مورد علاقه ی دیگران است و بیشتر خوشایند آنان، اما نکته مهم در اینجاست که این امور نه تنها مهم نیستند، بلکه هیچ گونه ارتباطی با اهداف ما ندارند و حتی بعضی وقتها مانعی بر سر اهداف ما خواهند بود. دوستی زنگ می زند یا پیامک می دهد که همین حالا در پارک فلان منتظر تو هستم، دوست دیگری برای خرید لباس عروسی یا دامادی نیاز به همراهی دارد و از این قبیل.
د)کارهایی که نه اضطراری و فوری هستند و نه مهم:
در این طبقه بیشتر کارهایی قرار می گیرند که انجام دادن یا ندادن آن ها چه حالا و چه در وقت دیگر تفاوتی ندارد و هیچ گونه سود و زیانی به حال ما و اهداف ما و رسالتهای ما در زندگی ندارد و بیشتر باعث اتلاف وقت می شوند.
مثل اصرار به دیدن فلان سریال، اصرار به حضور در ورزشگاه برای دیدن مسابقه فلان تیم، وقت گذرانی و پاساژگردی با دوستان یا به تنهایی و از این امور.
انسان های موفق هیچ گاه اجازه نمی دهند وقت و عمر عزیزشان صرف امور مربوط به قسمت های سوم و چهارم شود و یا حداقل وقت بسیار کمی را صرف این امور می کنند و چنین انسانهایی سعی می کنند وقت مفیدشان را بین فعالیتهای قسمت اول و دوم به صورت متناسب و با توجه به هدفهایشان صرف کنند.
ما باید تلاش کنیم که همه وقت خود را صرف فعالیتهای قسمت دوم کنیم، بلکه باید در راستای اهدافمان به فعالیت قسمت اول نیز بپردازیم. به یاد داشته باشیم که اگر اهداف و آرمان مشخصی در زندگی نداشته باشیم به آسانی در دام امور اضطراری گرفتار می شویم و به یک انسان شرطی، واکنشی و غیرمؤثر مبدل خواهیم شد که فقط در مقابل امور اضطراری و مهم واکنش نشان می دهد و نسبت به امور مهم، اما غیراضطراری بی تفاوت خواهد بود، این چنین انسانی نه تنها انسان کامل و موفقی نیست، بلکه از مواهب زندگی نیز بی بهره خواهد بود.
خواننده عزیز، حالا لیستی از دسته بندی کارهای هفته آینده خود براساس درجه بندی یاد شده تهیه کنید و یا همین لیست ها را در مورد کارهای هفته گذشته انجام دهید تا ببینید چقدر از عمر را تلف کرده یا درست حرکت کرده اید؟
۵٫ راز موفقیت قطعاً در شک و تردید نیست.
مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست؟ سقراط به او گفت: “فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفقیت را به تو بگویم.”
صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت.
سقراط از او خواست که دنبالش به راه بیفتد. جوان با او به راه افتاد. به لبه رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانه آنها رسید. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد.
جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد. همین که به روی آب آمد، اولین کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه اش فرو فرستاد. سقراط از او پرسید: “زیر آب چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟” مرد جوان گفت: “هوا.” سقراط گفت: “هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ موفقیت راز دیگری ندارد”.
۶٫ تبسم و لبخند، نوعی نیایش است.
پیر مردی در یکی از مسابقات تلویزیونی شرکت کرد و توانست جایزه اول مسابقه را به خود اختصاص دهد. مجری برنامه از او پرسید:” شما انسان بسیار شاد و سرزنده ای هستید، اما راز شاد بودنتان چیست؟”
پیرمرد پاسخ داد:” چرا خوشحال نباشم پسرم؟خوب اگر درست و دقیق بیندیشیم مثل روز روشن است. وقتی که صبح از خواب بر می خیزیم، دو انتخاب پیش رو دارم، اول این که گرفته و آشفته باشم و دیگر این که سرزنده و شاد و لبخندی بر لب. اما دوست دارم بدانی من آنقدر هم که به نظر می رسد احمق نیستم و بر عکس آن قدر زیرکم تا شاد بودن را برگزینم. من ذهنم را برای شاد بودن آماده کرده ام، فقط همین!
“بنابراین هر روز صبح، پیش از این که از رختخوابتان بیرون بیایید این جملات را در ذهنتان مرور کنید:
* امروز روز انجام کار بزرگی است.
* من امروز بیش از آنچه که تصور می کنم کارهای مفید انجام خواهم داد.
* من می خواهم امروز را شاد سپری کنم.
* زندگی زیباست. بنابراین باید آن را زیبا بسازیم.
* می خواهم امروز کا ملاً کار ساز باشم.
* در انجام هر کاری می توان همواره به خوشی ها و لذت های آن اندیشید.
۷٫ مراقب بدن و جسم خودت باش.
روزی روزگاری یک هیزم شکن خیلی قوی برای کار سراغ یک تاجر الوار رفت تاجر او را استخدام کرد و دستمزد خوبی برایش تعیین کرد و همچنین شرایط کاری بسیار خوب بود. بنابراین هیزم شکن ما تصمیم گرفت کارش را به نحو احسن انجام دهد، تا محبت صاحب کار خود را جلب کند.
رئیس جدید به او یک تبر داد و محل کارش را نشان داد. روز اول هیزم شکن ۱۸ درخت را قطع کرد. رئیسش به او تبریک گفت و از او خواست به همین روش به کار خود ادامه دهد.
تاجر بسیار هیجان زده بود تا ببیند روز بعد هیزم شکن چند درخت قطع می کند. اما روز بعد او توانست فقط ۱۵ درخت را بیندازد. روز بعد هیزم شکن تلاش خود را بیشتر کرد. ولی فقط ۱۰ درخت قطع کرد. هر روز با همه تلاشی که می کرد تعداد کمتری درخت را می توانست قطع کند.
هیزم شکن با خود فکر کرد من باید قدرت خود را از دست داده باشم. بنابراین پیش رئیس خود رفت و از او معذرت خواهی کرد. و گفت نمی دانم چه اتفاقی افتاده است که هر روز توانایی من در قطع درختان کمتر می شود.
تاجر در جواب پاسخ داد: « آخرین باری که تبر خود را تیز کردی کی بود؟»
هیزم شکن پاسخ داد: تیز کردن؟ من وقتی برای تیز کردن تبر نداشتم چون خیلی مشغول …
در این لحظه هیزم شکن به فکر فرو رفت و در کمال شرمندگی به اشتباه خود پی برد و متوجه شد که او به خود استراحتی نداده است.
آیا شما هم تبر زندگی خود را تیز می کنید؟ آیا شما در اندیشه سلامتی خود هستید؟ آیا اطلاعات خود را به روز می کنید؟ آیا زمانی را برای اندیشیدن و بررسی آنچه انجام داده اید می گذارید؟ آیا نتایج کارهای خود را تجزیه و تحلیل می کنید؟ آیا بدنبال راهی موثرتر برای مشکلات فعلی هستید؟ یا اینکه آنقدر خود را درگیر انجام کاری کرده اید که وقتی برای این کارها ندارید.
دیدگاهتان را بنویسید