بهبود در برقراری ارتباط بادیگران
بهبود در برقراری ارتباط بادیگران
به کار گیری ابزارهای وجودی خودتان به منظور بهبود در برقراری ارتباط بادیگران
ما آدمها; همگی; در نوع خودمان نمونه ای منحصر به فرد میباشیم. با اینکه ساختار همه ی ما و جوهره توانمندیهایمان که پروردگار یکتا در وجودمان به ودیعه گذاشته;از یک جنس میباشد اما با هم بسیار تفاوت داریم.
این تفاوتها نه در ماهیت و نه در استعدادها و نه در امکانات درونی هست که یک به یک ما از آن برخوردار هستیم.
بلکه در کیفیت استفاده از ابزارهای وجودیمان میباشد. ابزارهایی که من و شما به آن مسلح شدیم و تجهیز شدیم;تا مفهوم مشترکمان به نام زندگی را با کیفیتی مخصوص به خودمان اجرا کنیم.
اما اینکه من از ابزار وجودیم ; چطور استفاده می کنم و شما چطور و دیگری چطور; این دیگر وابسته به خودمان میباشد و البته مسئولیت ویژه و انحصاری ما آدمهاست که چطور از ابزارهایی که همه ی ما تقریباً به طور مشترک در اختیار داریم استفاده کنیم و زندگیمان را خلق کنیم.
یکی از اصلی ترین و مهمترین این ابزار;امکانات برقراری ارتباط بادیگران می باشد.
در حقیقت امکاناتی که من برای انتقال مفاهیم و بهبود در برقراری ارتباط بادیگران دارم; همان امکاناتی است که تو هم در اختیار داری ،اما
من به کیفیت خودم از ابزارم استفاده می کنم; شما به کیفیتی مخصوص به خودتان; یک رئیس جمهور با یک کیفیتی; یک معلم به یک شکلی و
یک کارمند بانک هم با کیفیت متفاوت و ویژه خودش.
پس ما انسانها در نحوه برقراری ارتباط با دیگران و بهره برداری ارتباطیمان; کاملاً منحصر به فرد هستیم و به تبع نوع بهره برداری از این ابزار مهم
شکل و کیفیت زندگیمان هم با هم فرق می کند و ناگفته پیداست که شکل و کیفیت ارتباطی که با دیگران برقرار می کنیم;
تاثیری که بر آنها می گذاریم و نفوذی که در اطرافیانمان داریم در نوع زندگی و برداشتها و نتایجی که بدست می آوریم خیلی مهم و حیاتی و تعیین کننده است.
همانطور که شما اگر کارمند یک بانک باشی; یک فروشنده باشی یا حتی یک راننده ساده تاکسی یا مدیر کل یک اداره;
کیفیت شغلتان و نتایجی که گیرتان می آید به شدت وابسته به هنر برقراری ارتباط بادیگران شما دارد.
حتی اطراف خودتان افرادی را سراغ دارید که به اصطلاح می گویند مهره مار دارند یا اینکه با زبان مار را از لانه اش بیرون می کشند،
قدرت عجیبی در نفوذ بر دیگران دارند و انگار مخاطبشان را جادو می کنند، به سادگی می توانند بقیه را متقاعد کنند و حرفشان را همیشه به کرسی می نشانند.
یقیناً موافقید این افراد موفقتر از بقیه هستند و همیشه چند پله بالاتر از هم رده هایشان می ایستند.
به زندگی این آدمها خوب دقت کنید واقعاً دلیل این همه توفیق و پیشرفت آنها چیست؟
آیا موضوعی;سرمایه ای; استعدادی; هنری به جز جادوی ارتباطات هست که آنها را جلو ببرد؟
به این آدمها غالباً ناخودآگاه و به طور طراحی خاصی; اساتید برقراری ارتباط موثر و قدرتمند با دیگران هستند و این مهارت طلایی را به خوبی یاد گرفتند.
ولی یک نتیجه بسیار مهم و آن هم اینکه این مهارت فوق العاده برتر کاملاً اکتسابی و قابل فراگیری است;قابل پرورش است;
همه می توانند صاحب مهره مار بشوند;هر کسی می تواند به شکلی موثر روی دیگران نفوذ داشته باشد و می تواند تبدیل به یک آدم موثر و جذاب بشود و
می تواند از کانالهای ارتباطیش صیدهای طلایی شکار کند.
و من در اینجا قصد دارم شما را با این مهارت برتر و شاید برترین مهارت و ابزار زندگیتان آشنا کنم.
برقراری ارتباط موثر و قدرتمند و بهره گیری از نفوذ نیروهای درونی بر دیگران
روشها و مدلهایی شناخته شده و قابل اجرا وجود دارد که مبتنی بر ایجاد تغییرات ساختاری در لایه های شخصیتی و ابزار کاربردی انسان می باشد.
با فراگیری این مدل و استفاده از این استراتژیها می توان; جهشی چشمگیر در کیفیت ارتباطات خود حاصل نمود و شاهد نتایجی خیره کننده در تعامل میان خود و اطرافیان بود.
در این قسمت به معرفی و توضیح مختصر بعضی از این روشها و استرتژیها میپردازیم. نخستین روشی که یکی از اصول اولیه ان ال پی هست;
رعایت اصل تشابه فرآیند در برقراری ارتباط میباشد.
به این مفهوم که اصولاً اشخاص شبیه به هم از لحاظ فکری; نگرشی و رفتاری خیلی بهتر و موثرتر می توانند با هم ارتباط برقرار نمایند.
سریعتر صمیمی میشوند و هر چه این تشابه بیشتر باشد آنها با هم احساس نزدیکی و صمیمیت بیشتری می کنند و رابطه بهتری هم با هم برقرار می کنند.
درک این اصل بسیار آسان و روشن میباشد.
همه ما با هم جنسها و هم تیپهای خودمان راحت تر هستیم; سریعتر صمیمی تر میشویم;از همنشینی لذت بیشتری می بریم و حرفهایمان بیشتر روی هم تاثیر دارد.
حالا چه این شباهت در طرز فکرمان باشد;یا در طبقه اجتماعیمان; چه در شغلمان;چه در تکیه کلامهایمان یا طرز رفتارمان یا هر وجه تشابه دیگری.
خوب حالا با آگاهی از این قانون می توانیم به یک استراتژی هوشمند به منظور بهبود در برقراری ارتباط بادیگران موثر دست پیدا کنیم و
آن اینکه هر قدر می خواهیم با شخصی ارتباطی موثرتر; نزدیکتر و قویتر برقرار کنیم; بهتر است
- بیشتر و بیشتر وجه تشابهمان را تقویت نماییم ;
- روی وجوه مشترکمان تمرکز نماییم
- نقاط تشابه را پر رنگ تر جلوه بدهیم.
اصلاً کار سختی نیست; نیاز نیی توانید به شاخصهای رفتاری و جسمی و کلامیش توجه نمایید و آنها را تقلید نمایید;
اگر دستش را گذاشته زیر چانه اش لزوماً طرز فکرمان را تغییر دهیم یا به منظور برقراری ارتباط موثر تلاش نماییم جهان بینیمان را به ایدئولوژی مخاطبمان نزدیک نماییم;
کافی است وجوه مشترکمان را تشخیص بدهیم و روی آنها تاکید نماییم، به هر حال انسانها از هر طیف و صنفی; یک سری وجوه مشترک با هم دارند.
یک راننده تاکسی و یک پزشک جراح می توانند در عینکی بودن; علاقه به خورشت کاری; متنفر بودن از غروب جمعه و یا ترسیدن از دریا هم با هم مشترک باشند.
پس وقتی می خواهیم با یک نفر ارتباط بهتری برقرار نماییم، بگردیم دنبال وجوه مشترک; از آنها بیشتر بگویم;آنها را پر رنگ تر نماییم و به آنها توجه نماییم;
تا کانالهای ارتباطی ما شکل بهتر و قدرتمندتری پیدا کند و دوم اینکه وقتی با شخصی که اصلاً نمی شناسیدش;برای نخستین بار می خواهید
با دیگران ارتباط برقرار نمایید ; شما هم همین کار را بکنید; پای چپ را روی پای راست انداخته; شما هم همینکار را انجام بدهید;عادت دارد; کند و کشدار صحبت کند;
شما هم آرام حرف بزنید; موقع حرف زدن مدام بالا را نگاه می کند شما هم همینکار را بکنید;باور کنید این تقلید به ظاهر مسخره تاثیر فوق العاده و
شگفت انگیزی به منظور برقراری ارتباط بهتر و صمیمی تر دارد; می توانید امتحان نمایید.
از استراتژی تشابه;بخصوص در مواردی که قصد مشاوره; نصیحت و یا متقاعد ساختن مخاطب خویش را دارید; به نحوی موثر می توان بهره برد.
بهتر است پیش از ورود به مباحث اصلی با هوشمندی و مهارت خود را به هماهنگی و تطابق نسبی کلامی و جسمی با مخاطب خویش برسانید. به عنوان مثال سرعت صحبت کردن; آهنگ کلام و حالت جسمی خود را شبیه مخاطب خود کرده و سپس وارد فرآیند متقاعد سازی شوید.
مدل بعدی که حضورتان معرفی می نمایم، الگوی بیانی متا نام دارد. فرض کنید یکی از دوستانتان دچار مشکلی شده و به واسطه این مشکل; گرفتار یاس و سرخوردگی است.
می خواهید با آن صحبت نمایید; طوری حرف بزنید که امیدوارش نمایید و از باتلاق مشکلش خارجش کنید.
بر اساس این مدل ;
- به اصل مشکل حمله کنید. سعی کنید نشان بدهید،;چطور میشود، مشکل را ندید گرفت و اگر ندید بگیری چه میشود.
مثلاً در خواستگاری; جواب رد شنیده. خوب مطرح کنید که اگر اصلاً فعلاً نخواهد ازدواج کند چی پیش می آید;یا اگر از شخص دیگری خوشش بیاید چه اتفاقی می افتد
۲ . بعد سعی کنید;توفیقات مرتبط را به او یاد آوری نمایید; آن هم با جزئیات. اگر در یک معامله شکست خورده به او یادآوری نمایید که در فلان معامله چطور سود کرده است و شاهکار زده.
۳ . در رابطه با شخصیت او با غرور و قدرت صحبت کنید، موفقیتهای قبلی و امتیازات او را به او یادآوری کنید و در این زمینه اغراق کنید.
۴ . درباره آینده طلایی او با آب و تاب برای او صحبت نمایید و قدرت تجسم او را تحریک نمایید.
۵ . می توانید محدودیتهای انتخابی او را بشکنید; انتخابهای جدیدی را مطرح نمایید و آبشنهای او را گسترش بدهید;حالا که کنکور قبول نشده هم می تواند یک سال دیگر
درس بخواند; هم می تواند برود سراغ یک کار نان و آبدار; می تواند به جای تحصیلات آکادمیک دنبال یادگیری یک تخصص برود. می تواند برود سراغ هنر، می تواند بچسبد
به شغل پدریش و همینطور به او یادآوری کنید که هنوز انتخابهای زیادی جلوی رویش دارد
۶ . به او ثابت نمایید که نباید خودش را گرفتار قوانین و اصول ثابتی بکند; چرا حالا که این ترم مشروط شده معنی اش این است که استعداد این رشته را ندارد; کی این قانون را
برای او ثابت کرده; شاید باید بیشتر تلاش می کرد; شاید استادش خوب نبوده، شاید با مفهوم درسهایش هنوز خوب ارتباط برقرار نکرده; شاید آرامش فکری نداشته; به قانون
اصلی که آن را گیر انداخته حمله کنید، از ریشه حمله کنید
۷ . اینکه سعی نمایید به او بفهمانید که هنوز هم کنترل همه چیز دست خود او میباشد;درست است که عصبانی شده و با رئیس بد صحبت کرده است و اوضاع او به هم ریخته
است ولی هنوز هم کنترل همه چیز در دست خود او میباشد; می تواند خرابکاریش را اصلاح نماید و همه چیز را به حالت اول برگرداند.
انسانها همواره به منظور دریافت و بیان اطلاعات از فیلترهای ساختاری مخصوص به خود استفاده مینمایند و هرگز دریافتهای خویش را به صورت خالص و پردازش نشده وارد
محدوده پردازشهای ذهنی خویش نمی سازند. آنچه از محیط اطراف به صورت آگاهانه برداشت یا ارائه می شود;پس از عبور از فیلترهایی مخصوص پردازش شده و وارد ساختار ذهن
می شود. فیلترهایی که هر شخص مخصوص به خویش دارد. این فیلترهای کلامی عبارتند از: فیلتر حذف; فیلتر تحریف و فیلتر تعمیم.
وقتی یک سخنران دارد برای ما صحبت می کند; من و شما اصلاً یک جور نمی شنویم و نمی فهمیم. الان که من در حال اجرای این برنامه هستم،;
هر کدام از شما دوستان دارید یک مطلبی را می شنوید و یا دریافت می نمایید. دریافتهای شما با هم دیگر متفاوت میباشد.
این کاملاً طبیعی است، زیرا ما دریافتهایمان را فیلتر می نماییم.
- فیلتر حذف میباشد.
صحبتهای بسیاری را می شنویم ولی فقط قسمتی از آنها با قابلیت پایداری وارد مغزمان میشوند و قسمت بسیاری از آنها را سریع حذف می کنیم.
- مثلاً اگر به شما بگویم; برای آنکه زندگی راحت تر; موثرتر; و شایسته تری داشته باشید; باید با کوشش و آرامش سعی نمایید; فرصتهای زندگی را دریابید و کنترل بیشتری روی استعدادها و توانمندیهایتان داشته باشید.
فردا از شما بپرسم دیروز به شما چه گفتم; یکی میگوید گفتی اگر می خواهی راحت تر زندگی کنی;
- حواست به فرصتها باشد; دیگری میگوید اگر می خواهی خوب زندگی کنی; باید قدرت هایت را خوب کنترل کنی;هر کدام از اینها; قسمتهایی از موضوع را حذف کردند و آن قسمتی را که برایشان تطبیق پذیرتر بوده نگه داشتند. به همین ترتیب; معمولاً در هر فرآیند ارتباطی; ما قسمتهای بسیاری را حذف می کنیم زیرا امکان دریافت و تمرکز روی همه اطلاعات دریافتیمان را نداریم و محبوریم خلاصه اش کنیم تا هم اندازه ظرفیتمان بشود و خلاصه برداری لزوماً با حذف همراه میباشد.
۲ . فیلتر تحریف میباشد;و ما عمداً و البته بسیاری وقتها ناخودآگاه دریافت هایمان را; تحریف می کنیم.
مثلاً وقتی برای تو حرف می زنم; تو خندیدی; با اینکه واضح بود. خندیدن تو به دلیل جالب بودن حرفهای من میباشد; ولی من دوست دارم; و می خواهم آن را تحریف کنم و باور کنم که با این خنده داشتی به من می خندیدی. یا اینکه قصد دارم به تو بگویم; برای موفقیت باید بیشتر درس بخوانی ولی مطلبم را تحریف می کنم و میگویم تو اصلاً خنگ و بی استعدادی هستی.
۳ . فیلتر تعمیم میباشد. ما عادت داریم بی خود و بی جهت مسائل را تعمیم بدهیم.
همه کارمندای اداره از این وضعیت در عذاب هستند; در حالی که این اتفاق فقط برای اتاق ما افتاده است; من همیشه خوش شانس هستم; در حالی که بسیاری از وقتها هم بد شانسی میآورم. دوستان دقت کنید;
- فرآیند فیلتر کردن اطلاعات دریافتی و پرداختی ما انسانها فرآیندی طبیعی و حتی حیاتی است و کار غیر استانداردی نیست. ما مجبور هستیم و باید فیلتر کنیم. زیرا قدرت
- تمرکز آگاهانه ما محدود میباشد و در هر واحد زمانی روی تعداد معدودی میشود تمرکز کرد و جز فیلتر کردن چاره ای نیست;
- کاربرد این فیلترها در روابط ما هم می تواند مخرب و منفی باشد; هم موثر و سازنده. مشکل اینجاست که ما کنترل آگاهانه ای روی فیلترهایمان نداریم و نا خود آگاه فیلتر می کنیم و این باعث افت کیفیت ارتباطات ما میشود. در حالی که از این فیلترها با هوشمندی و ظرافت و مهارت یک انسان موثر و جذاب میشود کاملاً موثر و هدفدار بهره گرفت و دیگران را تحت تاثیر قرار داد.
در این قسمت به بعضی نکات و راهبردهای طلایی در گفتگوی موثر اشاره می شود:
۱- شنونده خوب و موثری باشید . بجز شنیدن کلمات مخاطب ; الگوهای زبانی ; کیفیت بیان و تکیه کلامها و حالات جسمی و روحی مخاطب را شناسایی نمایید .
۲- به حالات روحی و سرعت گفتگوی مخاطب دقت کرده و نحوه بیان خود را با او شبیه و هماهنگ سازید .
۳- سعی کنید نوع فیلترهای مورد استفاده مخاطب را دریافته و با هوشمندی و طرح سوالات مناسب ; ساختار فیلترهای مورد استفاده او را به منظور تغییر نتیجه گیری زیر سوال ببرید
۴- دقت کنید کدام مسائل برای مخاطب حائز اهمیت تر بوده ; بر روی آنها متمرکز شوید .
۵- احترام متقابل در گفتگو راسنگین تر و صمیمی تر سازید .
۶- به جای تاکید مستقیم با طرح سوالهای هوشمندانه نظر مخاطب را به دیدگاه خود نزدیکتر سازید .
۷- همواره سعی کنید از واژه های مثبت استفاده کنید .
۸- از تخریب مخاطب پرهیز کنید .
۹- اجازه دهید او تصویر خویش را در نظریات شما از جایگاهی بالاتر و شایسته تر نظاره کند .
۱۰- در حین گفتگو از سایر حواس و اعضای جسمی خود نظیر دستها به خوبی استفاده کنید.
دیدگاهتان را بنویسید