خیانت نفر سوم و نقش او به عنوان یک شیطان

خیانت زنان در حق خودشان
مقدمه:
متاسفانه امروزه شاهد روابط نا مشروع بین زنان و دختران با مرد های متاهل و خانواده دار هستیم. روابطی که نه تنها از نظر اخلاقی رد شده بلکه خانمان سوز است… و جای تاسف دارد… این مقاله هشداری جدی به خانواده ها به خصوص خانم های
عزیز است… اما سوال مهم اینجاست که ((چرا زنان با هم مهربان نیستند؟؟؟؟))
مسله اصلی و درد جامعه ما از جایی نشات می گیرد که مرد ها برای خیانتشان و زنان برای نابود کردن زندگی زنی دیگر دلایل
به ظاهر قانع کننده می آورند و معتقد هستند که برخی از این روابط می تواند از راه حلال خودش پیش برود. اما هرگز این طرز فکر درست نیست…
از شما به عنوان یک زن,زنی که عاشقانه در زندگی همسر و فرزندانش حضور دارد سوالی دارم… تا چه حد زندگی و خانواده
تان را دوست دارید؟
به نظر شما خراب کردن زندگی دیگران حلال و حرام میشناسد؟
چه دلایلی باعث می شود که زنان در نقش سوم و جایگاه ویران کننده یک رابطه قرار می گیرند؟
زنان و دخترانی که در این جایگاه قرار می گیرند از اقشار متشخص جامعه نبوده و نیستند, آن ها درست کسانی هستند که در زندگی شان کم بود ها و خلاء های زیادی دارند .از دلایل مهم آن میتوان به فقر عاطفی و کم بود محبت این افراد در خانواده, بالا رفتن سن ازدواج، سختگیریهای افراطی و غیر اخلاقی بعضی والدین با قرار دادن شرایط غیر ارزشی برای خواستگاران، از جمله عوامل برجسته و تاثیرگذار در این باره است.
از سوی دیگر، نیاز شدید برخی دختران مجرد و زنان مطلقه به تکیهگاه و حامی از میان مردان باعث میشود که در مقابل جنس مخالف، قاطعیت خود را برای مخالفت با برقراری ارتباط از دست بدهند و به این نوع ارتباطات تن دهند که در نتیجه ضعف اراده و ضعف شخصیتی بانوان یکی از عوامل اصلی شکل گیری چنین ارتباطهایی است.
عاقبت این روابط …
این روابط تنها از روی نیاز و احتیاجات طرفین شکل می گیرد پس هیچ گاه نمی توانیم با گذاشتن نام مقدس عشق بر روی این
حرکت غیر اخلاقی به عشق توهین کنیم… البته ممکن است که با قرار گرفتن در این شرایط به فرد احساس عشق دست دهد
اما این احساس درست نبوده و توهمی بیش نیست…
نکته ای که مرا متعجب تر می کند تن دادن زنان ما به این روابط با وجود نتیجه آشکار آن است… به طور معمول و اصولی نتایج اکثر این روابط بلا فاصله پس از اگاهی همسر اول مردان شکست خورده و از هم می پاشد… و یا حتی هر دو رابطه به طور کلی از بین می رود… البته تعداد انگشت شماری از این روابط به ازدواج ختم خواهد شد که این ازدواج ها هم با توجه به امار های
بدست آمده اکثرا نا فرجام بوده و به طلاق ختم می شود…
چنین ارتباطهایی بدون شک، محکوم به شکست است مگر اینکه رسمی و شرعی شود که پس از آن سختیها و مشکلاتش، بیشتر و چند برابر دیگر ازدواج هاست… زیرا زندگی که به قیمت ویرانه کردن زندگی زن و فرزندان و به هدف بدست آوردن یک مرد پایه گذاری شود عاقبت به بد ترین شکل نابود خواهد شد…
نتیجه گیری:
رسالت ما به عنوان یک زن با افتخار زندگی کردن است.زندگی آبرو مند با عشق و احساس بزرگی و خوشبختی و موفقیت!!!
پس بیایم لااقل با خودمان مهربان باشیم … اگر خودمام هوای خودمان را نداشته باشیم دیگر از مرد ها چه انتظاری می توانیم
داشته باشیم؟؟؟
ما به عنوان یک زن موظف هستیم ارزش وجودی مان را بشناسیم احساس و اندام مان را در اختیار کسی بگذاریم که،مطمئن
باشیم فقط متعلق به خودمان است…. زیرا :
زندگی قانون کارماست نابود کنیم نا بود خواهیم شد
نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید
دیدگاهتان را بنویسید