برترین زن در شرکت HP

مارگارت کاشینگ ویتمن (Margaret Cushing Whitman) معروف به مگ، که اکنون بر مسند مدیرعاملی HP تکیهزده است، در چهارم آگوست سال 1956 در لانگ آیلند نیویورک متولد شد. او سومین فرزند خانوادهای به نسبت متمول از خانوادههای اصیل بوستون بود. پدرش هندریک هالت، در امور بانکی و اقتصادی فعالیت میکرد و مادرش مارگارت خانهدار بود. در اوایل دهه 70 و زمانی که مگ نوجوان بود، مادرش به عنوان عضوی از یک هیئت نمایندگی به چین دعوت شد. مرزهای چین تا پیش از این روی خارجیان بسته بود. به رغم سن کم ویتمن، این اتفاق یکی از مهمترین وقایع زندگی او محسوب میشود. خود او در اینباره میگوید: «زمانی که مادرم از این ماجراجویی طولانی به خانه برگشت، آنچه را که این تجربه به وی آموخته بود، به من توضیح داد. او فهمیده بود که هر کاری را که اراده کند میتواند به انجام برساند و میخواست من هم به همین نتیجه برسم.»
او دوران دبیرستان را در مدرسه کولد اسپرینگ هاربور گذراند. به گفته خودش در سال 1974 که از این مدرسه فارغالتحصیل میشد، جزء ده نفر برتر کلاس بود. مگ نه تنها از لحاظ درسی، بلکه در فعالیتهای بدنی هم ممتاز بود. کاپیتان تیمشنای مدرسهبود و در تیمهای بسکتبال و هاکیهم عضو بود. او مانند بسیاری از دانشآموزان دبیرستان تصمیم داشت، پزشک شود و با همین نیت برای ادامه تحصیل به دانشگاه پرینستون رفت. اگرچه توانست نخستین ترم را به راحتی پشت سر بگذارد، اما به گفته خودش از تحصیل در این رشته لذت نمیبرد. از بخت خوش، در همان نخستین تعطیلات تابستان، اتفاقی رخ داد که زندگی و آینده مگ را برای همیشه دستخوش تغییرکرد. او که در این تابستان به فروش آگهیهای یک مجله دانشجویی مشغول شده بود، شیفته اقتصاد و سازوکارهای مالی شد و تصمیم گرفت تحصیلاتش را در رشته اقتصاد ادامه دهد. در سال 1977 توانست با رتبه عالی در مقطع کارشناسی از پرینستون فارغالتحصیل شود. پس از آن در کلاسهای مدرسه اقتصاد هاروارد شرکت کرده و مدرک MBA را نیز دریافت کرد.
آغاز کسب وکار
روند ترقی مالی و تجاری ویتمن، درست پس از فارغالتحصیلی از هاروارد آغاز شد. در سال 1979 به عنوان مدیر برندهای تجاری در شرکت Procter&Gamble واقع در سینسیناتی که یکی از بزرگترین صاحبان برندهای تجاری کالاهای مصرفی در سراسر دنیا است، استخدام شد. برندهای معروفی مانند BRAUN (سازنده ماشینهای اصلاح)، Ariel (انواع شوینده)، Head & Shoulder (محصولات بهداشتی پوست و مو) و حتی عطرهای مشهور Hugo Boss از نمونه داراییهای این شرکتاست. اگرچه ویتمن پزشک نشد، اما زمانی که در P&G روی داروی پوستی Noxzema کار میکرد، با دکتری به نام گریفیث هارش چهارم (Griffith Harsh IV) آشنا شد که در دانشکده پزشکی استنفورد جراح مغز و اعصاب بود. این رابطه در نهایت به ازدواج انجامید و حاصل این ازدواج دو پسر بوده است. اندکی بعد به واسطه شرایط کاری گریفیث، آن دو مجبور شدند به سان فرانسیسکو مهاجرت کنند. ویتمن کار در P&G را رها کرد و به شرکت مشاوره مدیریت Bain & Company پیوست و پلههای ترقی را در این شرکت طیکرد تا نایب رئیس شرکت شد. در سال 1989 به کاری مشغول شد که آرزوی بسیاری از کودکان است. او به عنوان معاون برنامهریزی راهبردی در شرکت دیزنی به استخدام درآمد. در مدت فعالیت در دیزنی بر روند تأسیس فروشگاههای دیزنی در خارج از امریکا نظارت داشت. اما کمتر از دو سال بعد، بهواسطه پست جدیدی که در بیمارستان ماساچوست به همسرش پیشنهاد شده بود، سانفرانسیسکو و دیزنی را ترک کرد و در ماساچوست در شرکت تولیدکننده کفشهای بچهگانهStride Rite Corporation مشغول کار شد. او در سال 1995 به شرکت تهیه و ارسال گل Florists Transworld Delivery پیوست، اما تنها پس از یک سال و اندی این شغل را نیز ترک کرده و به Hasbro یکی از بزرگترین تولیدکننده اسباببازی در امریکا پیوست. مگ در دوران فعالیت در Hasbro (از ژانویه 1997 تا مارس 1998) مدیر بازاریابی دو برند جدید Playskool وMr. Potato Head بود. اما دوران واقعی درخشش و پیشرفت مگ از زمانی آغاز شد که او در مارس 1998 به شرکت به نسبت نوپای eBay پیوست. در پاییز سال 1997 از یکی از شرکتهای به اصطلاح «شکارچی» با او تماس گرفتند. تخصص این شرکتها یافتن مدیران با تجربه و کارآمد برای کسب و کارهای نوپا است. پیشنهاد این شرکت برای ویتمن، مدیرعاملی شرکت AuctionWeb (نام اصلی ebay در ابتدای فعالیت) بود. ویتمن قصد داشت برای مصاحبه به کالیفرنیا برود و پیش از رفتن تصمیم گرفت درباره این شرکت تحقیق کند. او در اینباره میگوید: «خودم هم نمیتوانستم باور کنم که میخواهم عرض کل کشور را پرواز کنم تا در شرکتی شروع به کار کنم که تنها سایتی سیاه وسفید و طبقهبندی شده پراز تبلیغات بود.» (شکلهای 1و2)شرکت eBay در آن زمان شرکتی تازهکار بود که در سال 1995 توسط پیر امیدیار در سنخوزه کالیفرنیا تأسیس شده بود. شایع است که امیدیار این سایت را برای کمک به دوستش در فروش کلکسیون جعبههای PEZ (قرصهای کوچک شیرینی) راهاندازی کرده بود. شیوه معامله در این سایت به این شکل بود که فروشنده، در مورد جنسی که برای فروش دارد، یک آگهی منتشر میکند و خریداران دو هفته برای ارائه پیشنهادهایشان فرصت دارند. در انتها بالاترین پیشنهاد برنده شده و خریدار و فروشنده به مرحله تبادل آدرس و ارسال جنسو پول خواهند رسید. در این میان eBay مبلغ 35 سنت بابت آگهی و درصد کمی از مبلغ جابهجاشده را به عنوان کارمزد دریافت خواهد کرد. ایده معاملات به این شکل، سایت امیدیار را تنها طی شش ماه به سودآوری رساند.
به هر ترتیب امیدیار و گروهش، استعدادهای مدیریتی و مدیریت برند ویتمن را پسندیدند و روح جمعی حاکم بر eBay نیز ویتمن را مجذوب خود کرده بود. او از مارس 1998 به eBay پیوست و شرکتی با سی کارمند و چهار میلیون دلاردرآمد سالانه را تحویل گرفت. سایت eBay هنوز سیاه و سفید بود و از فونت Courier استفاده میکرد و درست در نخستین روزکاری ویتمن به مدت هشت ساعت از کار افتاد. او بلافاصله گروه اجرایی جدیدی تشکیل داد و کل تجارت شرکت را به 28 بخش تقسیم کرده و برای هر بخش مدیری تعیین کرد که خود این بخشها به حدود 35هزار زیرشاخه ریزتر تقسیم میشوند.
یکی از کارهای مهم ویتمن نظارت بر شرکت در سال 1998 بود. هرچند سهام eBay در اوایل کار ناپایدار بود و مثلاً در یک روز هشتاد واحد افزایش و بلافاصله پنجاه واحد کاهش را تجربه میکرد، اما در نهایت به یکی از سودآورترین سهام بازار بورس امریکا تبدیل شد. در چند سال بعدی و تحت رهبری قدرتمند ویتمن، این شرکت به یکی از نامعمولترین نمونههای موفقیت در تاریخ تجارت امریکا تبدیلشد. سرعت رشد eBay از مایکروسافت، دل، آمازون و حتی والمارت نیز فراتر رفت. این رشد بیسابقه باعث شد که برخی حتی کار معمول روزانه خود را رها کرده و بر خرید و فروش در سایت eBay به عنوان شغلی جدید متمرکز شوند. ویتمن سیاستی را در eBay تدوین کرد که به موجب آن، مدیران رده بالای شرکت نیز مجبور بودند بهصورت متناوب اجناسی را از طریق سایت به مزایده بگذارند تا از این طریق هم به تشویق دیگران کمک کرده باشند و هم بهصورت مداوم با سازوکارهای سایت و مشکلات احتمالی آن روبهرو شوند و اطلاعات دست اولی در مورد کسبوکارشان داشته باشند. حتی خود ویتمن نیز اشیایی مربوط به کلبه اسکی خانوادگیشان در تلوراید کلورادو را نیز به معرض فروش گذاشته بود. او به خبرنگار نیوزویک میگوید: «بهترین چیز این کسبوکار این است که شما بلافاصله با نظریههای مشتریانتان آشنا میشوید.»
عجیبترین حراجهای eBay در زمان مدیریت مگ ویتمن |
آگوست 1999: حراج کبد انسان که تا پیش از حذف از سایت eBay، پیشنهادهایی تا مبلغ 5,7میلیون دلار هم دریافت کرد. |
در سال 2002 مجله فورچون او را به عنوان یکی از سه زن قدرتمند عرصه کسبوکار معرفی کرد. در آن زمان eBay حدود سی میلیون مشترک ثبت شده داشت و در آن سال با فروشی معادل پانزده میلیارد دلار، سودی معادل 1,1 میلیارد دلار را از آن خود کرد. در همین سال هم بود که eBay برای مدیریت تراکنشهای مالی سایتش، شرکت پرداخت آنلاین PayPal را با پرداخت 1,5 میلیارد دلار به تصرف خود درآورد.سال 2004، سال تغییرات شدید مدیریتی در شرکت eBay بود. جف گوردون (Jeff Gordon) به مدیریت PayPal، مت بانیک (Matt Bannick) به مدیریت بخش معاملات بینالمللی و بیل کاب (Bill Cobb) به مدیریت بخش معاملات امریکا منصوب شدند. در سپتامبر 2005 شرکت eBay یکی از مهمترین معاملاتش را به انجام رساند و Skype را به مبلغ 4,1 میلیارد دلار خریداری کرد.
اگرچه حقوقی که مگ از eBay دریافت میکرد، 2,19 میلیون دلار در سال بود، اما او به واسطه سهامی که از شرکت در اختیار داشت، به یک میلیاردر تبدیل شدهبود. گفته میشود که او نخستین زنی است که بهواسطه ارزش سهامش آن هم در حوزه کسبوکارهای اینترنتی، میلیاردر شدهاست. هرچند مگ ویتمن دعوت وارن بافت را برای عضویت در انجمن Giving Pledge (گروهی از میلیاردرهای خیر که تعهد کردهاند نیمی از داراییهایشان را صرف امور خیریه کنند)، نپذیرفته است، اما به سهم خود کارهای خیریه فراوانی را به انجام رسانده است. او و شوهرش در 21 دسامبر 2006 با وقف 300 هزار سهم از سهام ebay (به ارزش تقریبی 9,4 میلیون دلار) بنیاد خیریهای را پایهگذاری کرده و به فعالیت در آن مشغول شدند. پس از گذشت یک سال از فعالیت این بنیاد، داراییهای آن به حدود 46 میلیون دلار رسیده بود. همچنین ویتمن با اختصاص سی میلیون دلار کالجی را در دانشگاه پرینستون تأسیس کرده است که به افتخار خود وی، کالج اقامتی ویتمن (Whitman Residential College) نامیده میشود.
روند گسترش و رشد eBay همچنان ادامه داشت و آنچه مگ را بیش از هر چیز شیفته این کار میکرد، ترکیب منحصر به فرد تجارت و جامعه و تغییرات روزبهروزی بود که این جامعه به شیوه کسبوکار دیکتهمیکرد. او در اینباره میگوید: «من یکی از بهترین شغلها را در کل امریکا دارم. معجونی منحصر به فرد از تجارت و جامعه. جامعهای از کاربران که به شدت جذاب و شگفتانگیز است.» به واسطه این بازار بزرگ و این تعامل دائم، شرکت eBay نیز شرکتی پویا و متغیر است و به همین دلیل، مدیریت و نظارت بر آن نیز فرآیندی مستمر و زمانبر است. مگ درباره شرکت میگوید: «با گذشت هر سه ماه ما به شرکتی جدید تبدیل میشویم. من از خودم میپرسم که آیا از بالا تا پایین شرکت، افراد مناسب را در زمان مناسب و در جایگاه مناسب داریم یا خیر؟ من حتی از خودم میپرسم که آیا فرد مناسبی برای این زمان خاص هستم یا خیر؟»
در سال 2007، پاسخ مگ به سؤال آخرمنفی بود و به همین دلیل در نوامبر این سال از سمت مدیرعاملی استعفا کرد. البته او تا اواخر 2008 به عنوان مشاور جان دوناهو (John Donahoe)، مدیرعامل جدید در eBay ماند. شرکتی که او در سال 1998 با سی کارمند و درآمد سالانه چهار میلیون دلار تحویل گرفته بود، اکنون (2008) دیگر حدود پانزده هزار نفر کارمند و درآمد سالانهای معادل هشت میلیارد دلار داشت.تا این زمان او افتخارات فراوانی را کسب کرده بود. بیش از یک بار در فهرست فورچون در رده پنج زن قدرتمند امریکا قرار گرفته بود. در سال 2008 نام او در تالار مشاهیر تجارت ایالات متحده ثبت شد و نشریه معتبر هاروارد بیزنس ریویو او را در فهرست برترین مدیرعاملان دهه، در رتبه هشتم قرار داد. مجله فایننشالتایمز هم از او به عنوان یکی از پنجاه نفری که چهره کسبوکار را در دهه کنونی شکل دادهاند، یاد کرده است و تازه تمام این افتخارات تا پیش از شروع فعالیت در غول صنعت کامپیوترها یعنی اچپی نصیب او شده است. نکته جالب توجه اینکه به نظر میرسد، تمام زنانی که سر از اچپی درمیآورند، به نوعی پیش از کار در اچپی یا پس از آن، درگیر فعالیتهای سیاسی؛ آن هم برای احراز پستهایی نظیر فرمانداری ایالت کالیفرنیا هستند. مگ ویتمن نیز همانند سلف خود، کارلی فیورینا در فوریه 2009 نامزدی خود را برای شرکت در انتخابات فرمانداری کالیفرنیا اعلام کرد. او که در آن زمان در رتبه چهارم زنان ثروتمند کالیفرنیا قرار داشت، رکوردی را نیز در زمینه هزینههای تبلیغاتی از خود برجای گذاشت. او نخستین کسی بود که بیشتر هزینههای تبلیغاتی انتخابات را (مبلغی معادل 144 میلیوندلار) از ثروت شخصی خودش پرداخت کرد. هرچند او نیز همانند فیورینا به رغم پیروزی در مرحله نخست (ژوئن 2010) در نهایت در ماه نوامبر و در برابر رقیبش جری براون بازنده شد.
اچپی؛ شروعی دوباره
بالاخره مارگارت ویتمن در ژانویه 2011 به اچپی پیوست و در ماه سپتامبر به سمت مدیرعاملی این شرکت منصوب شد. هدف از این انتصاب، هرچند هیچگاه بهصورت رسمی اعلام نشد، بازگرداندن اعتبار اچپی و افزایش ارزش سهام آن در بازار است. در واقع ویتمن باید برند اچپی را از نو احیا کند که این کار هرچند ممکن است میلیونها دلار هزینه در بر داشته باشد، اما بازگشتی چندین میلیارد دلاری به همراه خواهد آورد. شرکت اچپی از بدو پیدایش در سال 1939، در دو چیز سرآمد و الگوی سایر شرکتها بوده است. نخستین مورد نقش پررنگ آن در نوآوریهای مهندسی است و دیگری در شرایط کاری و رفاهی کارمندان آن. پیش از آنکه کار در شرکتهایی چون مایکروسافت و گوگل آرزوی فعالان حوزه IT باشد، تنها یک چیز وجود داشت و آن «راه اچپی» (HP way) در کسب و کار و مدیریت سازمانی بود.
ویتمن امروز باید دوباره شور نوآوری و خلاقیت را به اچپی بازگرداند و از سوی دیگر، این شرکت را به محلی دوست داشتنی برای مهندسان و مدیران تأثیرگذار در این حوزه تبدیل کند. سختترین قسمت کار برای ویتمن شاید این باشد که اعتراضها و مسائل قانونی که بهواسطه پرداخت هزینههای هنگفت برکناری به مدیر عاملان سابق اچپی (مارک هرد و لئو آپوتکر) پیش آمد، سیاست اچپی در این زمینه را تغییر داده است و مگ؛ در صورت عدم موفقیت، نمیتواند از تسهیلات چترنجات طلایی (Golden Parachute) استفاده کند. با قوانین جدید، هرچند مدیران برکنار شده دریافتیهایی خواهند داشت، اما این دریافتها بهصورت چند مرحلهای خواهد بود و منوط به رعایت قوانین و شرایط اچپی در عدم همکاری با شرکتهای رقیب است. عمده این سختگیریها شاید بهواسطه اتفاقی باشد که با خروج مارک هرد از اچپی رخ داد و او با دریافت غرامتی در حدود 40 میلیون دلار بلافاصله به یکی از رقبای اچپی یعنی اوراکل پیوست. به هر حال باید منتظر ماند و دید که مدیریت او میتواند این غول از نفسافتاده را دوباره سرپا کند و چالاکی و قدرت روزهای گذشته را برایش به ارمغان آورد یا همانند مدیران قبلی به اهداف مورد نظر نخواهد رسید. اندکی زمان لازم است تا مشخص شود، کشفوشهودی که مادرش با او در میان گذاشته بود، توانسته در او تأثیر بگذارد یا خیر و آیا مگ خواهد توانست با نیروی اراده، کاری را که چند سالی است دیگران از انجام آن ناتوانند به انجام برساند.
منبع:http://www.shabakeh-mag.com/
دیدگاهتان را بنویسید